اعظم موسی چمنی؛ سعید غفاری؛ ثریا ضیایی؛ افشین موسوی چلک
چکیده
هدف این پژوهش تعیین وضعیت مدیریت دانش در سرفصلهای دروس تخصصی دورههای دکتری در رشتههای علوم انسانی آموزش عالی بود. پژوهش حاضر از نوع طرحهای پژوهش آمیخته اکتشافی بوده است. از اینرو، ترکیبی از روشهای کیفی و کمی استفاده شده است. ابتدا مؤلفههای مدیریت دانش با روش تحلیل محتوا با رویکردی استقرایی استخراج گردید و بر ...
بیشتر
هدف این پژوهش تعیین وضعیت مدیریت دانش در سرفصلهای دروس تخصصی دورههای دکتری در رشتههای علوم انسانی آموزش عالی بود. پژوهش حاضر از نوع طرحهای پژوهش آمیخته اکتشافی بوده است. از اینرو، ترکیبی از روشهای کیفی و کمی استفاده شده است. ابتدا مؤلفههای مدیریت دانش با روش تحلیل محتوا با رویکردی استقرایی استخراج گردید و بر مبنای آن پرسشنامهای در قالب 9 مؤلفه اصلی و 44 پرسش تهیه شد و در اختیار خبرگان قرار گرفت. علاوه بر آن سیاهه وارسی نیز در قالب 442 گویه فرعی تهیه شد. در تحلیل محتوای دروس تخصصی در 11 رشته علوم انسانی در مقطع دکتری، 2250 درس در 3260 شناسه استخراج گردید. این بررسی نشان داد که مؤلفه اشتراک دانش 46/25 درصد، مؤلفه کاربست دانش 48/17 درصد، مؤلفه تغییر دانش 73/12 درصد، مؤلفه خلق دانش 75/11 درصد، مؤلفه شناسایی دانش 97/9 درصد، مؤلفه سازماندهی دانش 73/7 درصد، مؤلفه توسعه دانش 23/6 درصد، مؤلفه ارائه دانش97/4 درصد و مؤلفه حفاظت از دانش 68/3 درصد از دادهها را کسب کردند. برای آمادهسازی دانشآموختگان به عنوان رهبران توانمند آینده، لازم است آموزش عالی در آموزش مدیریت دانش به دانشجویان نقشی محوری و مؤثر داشته باشد. بهرهگیری از برنامههای درسی مبتنی بر مدیریت دانش، مهارتهای لازم برای بهکارگیری دانش و اتکا به آن را هموار میسازد. همچنین موجباب خلق دانش و نوآوری دانشجویان را فراهم میسازد. بکارگیری شیوههای استاندارد در آموزش و پژوهش، مدیران آینده را برای ارائه و اشتراک دانش در سازمانها آماده میسازد. اگرچه اشتراک دانش عنصر کلیدی برنامههای مدیریت دانش کارآمد و مؤثر است، اما در دسترس گذاشتن دانش، بدون کاربست آن (تبدیل دانش تئوری به دانش عملی)، نمیتواند تضمینی برای استفاده از آن باشد. بنابراین توسعه دانش از طریق کاربردیسازی دانش تئوری، بهروز رسانی و تغییر آن حاصل میشود. مدیریت دانش ارتقای یک رویکرد جامع برای شناسایی، تسخیر، بازیافتن، اشتراک و ارزشیابی، سرمایه دانشی سازمانهاست.
سعید اسدی؛ نازنین فرعونی شمیلی
چکیده
پژوهش حاضر با تحلیل همکاریهای علمی پژوهشگاههای علوم انسانی، به مصورسازی همکاریهای علمی بین آنها پرداخته است و هدف آن مشخص کردن سطوح همکاری درون سازمانی و برون سازمانی این مراکز بوده است. پژوهش حاضر از نوع اسنادی است و با مراجعه به پایگاههای کتابشناسی ملی، نورمگز، آی اس آی و اسکوپوس، فهرست آثار علمی پژوهشگران مورد نظر، استخراج ...
بیشتر
پژوهش حاضر با تحلیل همکاریهای علمی پژوهشگاههای علوم انسانی، به مصورسازی همکاریهای علمی بین آنها پرداخته است و هدف آن مشخص کردن سطوح همکاری درون سازمانی و برون سازمانی این مراکز بوده است. پژوهش حاضر از نوع اسنادی است و با مراجعه به پایگاههای کتابشناسی ملی، نورمگز، آی اس آی و اسکوپوس، فهرست آثار علمی پژوهشگران مورد نظر، استخراج شده است. جامعه پژوهش شامل کلیه پژوهشگرانی است که طی سالهای 1386 تا 1392 دارای انتشارات علمی بوده و وابستگی سازمانی آنها یکی از پژوهشگاههای مورد مطالعه بوده است. تعداد این افراد 116 نفر بوده است. نتایج تحقیق نشان داد که در مجموع، طی سالهای مورد مطالعه، 575 اثر علمی توسط محققان وابسته به پژوهشگاههای مورد مطالعه منتشر شده است که بیشترین سهم مربوط به پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با 307 مقاله بوده است. طی سالهای مورد مطالعه، 169 همکاری علمی بین پژوهشگاهها صورت گرفته است. که پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با 116 مورد دارای بیشترین همکاری بوده است. در مجموع، طی سالهای مورد مطالعه، 143 همکاری علمی داخلی و تنها یک مورد همکاری علمی خارجی در قالب همتالیفی صورت گرفته است. ضریب همنویسندگی در مجموع سه پژوهشگاه 1.4 است. علیرغم همپوشانی موضوعی فراوانی که در پژوهشگاههای علوم انسانی و گروههای آنها وجود داشت، هیچ گونه همکاری علمی بین این پژوهشگاهها وجود نداشت و این مسئله میتواند گسستگی فعالیتهای پژوهشی علوم انسانی کشور را نشان دهد.