اقتصاد اطلاعات و دانش
احسان پروین؛ محسن نظرزاده زارع
چکیده
هدف پژوهش حاضر شناسایی چالشهای جهتدهی پژوهشهای دانشگاهی به سمت نقشآفرینی در حل مسائل و نیازهای کشور بود. برای دستیابی به این هدف، از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. جامعه هدف در پژوهش حاضر شامل 16 خبره دانشگاهی و پژوهشگاهی بودند که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند از نوع معیاری انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها مصاحبه ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر شناسایی چالشهای جهتدهی پژوهشهای دانشگاهی به سمت نقشآفرینی در حل مسائل و نیازهای کشور بود. برای دستیابی به این هدف، از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. جامعه هدف در پژوهش حاضر شامل 16 خبره دانشگاهی و پژوهشگاهی بودند که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند از نوع معیاری انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. برای تحلیل دادهها نیز از روش تحلیل محتوای استقرایی استفاده شد. برای بررسی اعتبار یافتههای حاصل از پژوهش از سه روش بازبینی توسط مشارکتکننده، بهمتنیدگی و بازبینی توسط همکار استفاده شد. تجزیهوتحلیل دادهها نشان داد که چالشهای جهتدهی پژوهشهای دانشگاهی به سمت نقشآفرینی در حل مسائل و نیازهای کشور را میتوان در چهار مقوله اصلی و هشت مقوله فرعی شامل چالشهای نهادی (خلأ آییننامه ارتقاء در عدم اختصاص امتیاز ویژه به انجام پژوهشهای کاربردی و مسئله محور، نبود نظام نظارت و اعتبارسنجی مناسب)، چالشهای سازمانی (توزیع نامناسب نسبت اعضای هیئتعلمی به دانشجو، عدم اختصاص بودجه عملیاتی و مسئله محور در دانشگاهها، عدم توجه به مقوله مأموریت گرایی در جذب اساتید و دانشجویان)، چالشهای محیطی (کامل نبودن چرخه علم، فناوری و نوآوری، تقاضای کم از سوی نهادها و سازمانهای برای انجام پژوهشهای کاربردی) و چالشهای فردی (عدم توانایی و تمایل اندک اساتید در حل مسائل و مشکلات جامعه) طبقهبندی کرد.
اعظم موسی چمنی؛ سعید غفاری؛ ثریا ضیایی؛ افشین موسوی چلک
چکیده
هدف این پژوهش تعیین وضعیت مدیریت دانش در سرفصلهای دروس تخصصی دورههای دکتری در رشتههای علوم انسانی آموزش عالی بود. پژوهش حاضر از نوع طرحهای پژوهش آمیخته اکتشافی بوده است. از اینرو، ترکیبی از روشهای کیفی و کمی استفاده شده است. ابتدا مؤلفههای مدیریت دانش با روش تحلیل محتوا با رویکردی استقرایی استخراج گردید و بر ...
بیشتر
هدف این پژوهش تعیین وضعیت مدیریت دانش در سرفصلهای دروس تخصصی دورههای دکتری در رشتههای علوم انسانی آموزش عالی بود. پژوهش حاضر از نوع طرحهای پژوهش آمیخته اکتشافی بوده است. از اینرو، ترکیبی از روشهای کیفی و کمی استفاده شده است. ابتدا مؤلفههای مدیریت دانش با روش تحلیل محتوا با رویکردی استقرایی استخراج گردید و بر مبنای آن پرسشنامهای در قالب 9 مؤلفه اصلی و 44 پرسش تهیه شد و در اختیار خبرگان قرار گرفت. علاوه بر آن سیاهه وارسی نیز در قالب 442 گویه فرعی تهیه شد. در تحلیل محتوای دروس تخصصی در 11 رشته علوم انسانی در مقطع دکتری، 2250 درس در 3260 شناسه استخراج گردید. این بررسی نشان داد که مؤلفه اشتراک دانش 46/25 درصد، مؤلفه کاربست دانش 48/17 درصد، مؤلفه تغییر دانش 73/12 درصد، مؤلفه خلق دانش 75/11 درصد، مؤلفه شناسایی دانش 97/9 درصد، مؤلفه سازماندهی دانش 73/7 درصد، مؤلفه توسعه دانش 23/6 درصد، مؤلفه ارائه دانش97/4 درصد و مؤلفه حفاظت از دانش 68/3 درصد از دادهها را کسب کردند. برای آمادهسازی دانشآموختگان به عنوان رهبران توانمند آینده، لازم است آموزش عالی در آموزش مدیریت دانش به دانشجویان نقشی محوری و مؤثر داشته باشد. بهرهگیری از برنامههای درسی مبتنی بر مدیریت دانش، مهارتهای لازم برای بهکارگیری دانش و اتکا به آن را هموار میسازد. همچنین موجباب خلق دانش و نوآوری دانشجویان را فراهم میسازد. بکارگیری شیوههای استاندارد در آموزش و پژوهش، مدیران آینده را برای ارائه و اشتراک دانش در سازمانها آماده میسازد. اگرچه اشتراک دانش عنصر کلیدی برنامههای مدیریت دانش کارآمد و مؤثر است، اما در دسترس گذاشتن دانش، بدون کاربست آن (تبدیل دانش تئوری به دانش عملی)، نمیتواند تضمینی برای استفاده از آن باشد. بنابراین توسعه دانش از طریق کاربردیسازی دانش تئوری، بهروز رسانی و تغییر آن حاصل میشود. مدیریت دانش ارتقای یک رویکرد جامع برای شناسایی، تسخیر، بازیافتن، اشتراک و ارزشیابی، سرمایه دانشی سازمانهاست.
محمد تابان؛ علی یاسینی؛ اردشیر شیری؛ اسفندیار محمدی
چکیده
هدف از پژوهش حاضر طراحی و تبیین مدل فرایندی مرجعیت علمی در آموزش عالی ایران بوده است. در این پژوهش از روش آمیخته اکشتافی (کیفی ـ کمی) از نوع کاربردی، به روش پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری در مرحله کیفی با استفاده از روش تحلیل مضمون، 10 نفر از افراد دارای شرایط مرجعیت درگذشته علمی ایران بوده است که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر طراحی و تبیین مدل فرایندی مرجعیت علمی در آموزش عالی ایران بوده است. در این پژوهش از روش آمیخته اکشتافی (کیفی ـ کمی) از نوع کاربردی، به روش پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری در مرحله کیفی با استفاده از روش تحلیل مضمون، 10 نفر از افراد دارای شرایط مرجعیت درگذشته علمی ایران بوده است که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند انجامشده است و در مرحله دوم اساتید و صاحبنظران آموزش عالی شامل کلیه اعضای کمیتههای علمی فعال در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، شامل 176 نفر که بهصورت نمونهگیری تصادفی طبقهای موردمطالعه قرارگرفتهاند. در مرحله اول تحقیق موضوع اتکاپذیری پژوهش توسط محقق رعایت شده و در مرحله دوم ضریب آلفای کرون باخ محاسبهشده که عدد 89/0 به دست آمده است. یافتههای کیفی شامل مراحل پیدایش با پنج بعد، رشد و پرورش با شش بعد، تعامل با چهار بعد و تکامل با پنج بعد شناسایی گردید؛ و در پایان با استفاده از نرمافزار لیزرل[1] مراحل فرایندی و ابعاد مورد آزمون قرار گرفت. مشخص گردید؛ بیشترین تأثیر تجربه محیطهای علمی جدید و یادگیری مناسب با میانگین رتبهای 82/3 و کمترین تأثیر مربوط به وجود فضا و محیط سیاسی برانگیزاننده و تقویتکننده فعالیتهای علمی با میانگین رتبهای 19/2 است. نتایج پژوهش نشان داد نظر به نقش مرجعیت علمی در افزایش توان رقابتی کشور و همچنین جایگاه آن در اسناد بالادستی، ضرورت دارد با انجام برنامههای عملیاتی مناسب برای توجیه و آگاهسازی مدیران علمی کشور و بهتبع آنهمه دانشپژوهان شایسته از طریق برگزاری سمینارها و مجلات و انجمنهای علمی و صداوسیما اقدامات کافی به عمل آید. [1] .Lisrel Software